نابرابری های اجتماعی در نظام آموزشی


وقتی نیمکت ها مثل هم نیستند......
در جوامع امروز ، مردم انتظارات گوناگون از آموزش و پرورش دارند ، آنها از دستگاه آموزشی می خواهند در حل مسائل و مشکلات اجتماعی پیش قدم باشد، جامعه را به سمت رفاه و پیشرفت هدایت کند و مردم را از طریق فرآیند آموزش و پرورش به سوی زندگی بهتر و عادلانه تری سوق دهد.
ولی آیا نظام آموزشی می تواند در این زمینه مشکل گشا باشد ، نابرابری های اجتماعی را کاهش دهد، نردبانی باشد برای ارتقای افراد از طبقه اجتماعی و اقتصادی پایین تر به طبقه بالاتر ، موقعیت شغلی و اقتصادی بهتر و پرستیژ اجتماعی بالاتری را برای آنها فراهم کند؟
در عصر ما،
با گسترش آموزش و پرورش ، شمار قابل توجهی از کودکان در مدرسه به سر می
برند، ولی واقعیت آن است که همه آنها از مزایا و امتیازات آموزش و پرورش به
یک اندازه بهره نمی برند.
عوامل گوناگون فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و
اجتماعی موثر بر آموزش و پرورش سبب می شوند افراد از آموزش های متفاوت
برخوردار شوند و پس از پایان تحصیلات یا قبل از پایان (ترک تحصیل) به مشاغل
برخوردار از اعتبار و منزلت اجتماعی متفاوتی روی آورند.
به طور کلی
تاثیر قابل ملاحظه 4عامل اساسی به ایجاد تفاوت بین آموزش گروههای اجتماعی
مختلف منجر می شود. این عوامل عبارتند از: محل اقامت ، جنسیت ، فقر
(اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی) و وابستگی به گروههای اقلیت (از هر جهت).
تاثیر این عوامل را نمی توان از یکدیگر جدا کرد. ضمن این که ، هرعامل سبب
تقویت عوامل دیگر نیز می شود.
محل اقامت
جنسیت
فقر
در اقلیت بودن (مذهب و زبان)
یکی دیگر از تبعیض های موجود در سیستم آموزشی انتخاب زبان آموزش است که برای گروهی مزیت دارد و برای گروه دیگر مشکل آفرین است . به عبارت دیگر کودکانی که زبان مادری آنها غیر از زبان آموزش است با مشکلات زیادی روبه رو هستند. در پایه های اولیه دبستان که کودکان ملزم به کسب مهارت های پایه و سوادآموزی هستند و ناگزیرند که خود را با شرایط مدرسه وفق دهند، عدم آشنایی به زبان آموزش ، عاملی است که ممکن است به جای موفقیت ، شکست و به جای ادامه تحصیل ، افت تحصیل را ایجاد کند.