نقش مربیان در تشخیص تفاوتهای فردی دانش اموزان
نقش مربیان در تشخیص تفاوتهای فردی دانش اموزان
در این بخش به نقش مربیان در تشخیص تفاوتهای
فردی، نقش مدرسه در شکل گیری رفتار فراگیران و نحوه شکل گیری عواطف مختلف می
پردازیم .
، والدین یکی از عوامل اصلی اجتماعی کردن کودکان
هستند که این امر مهم را از طریق فرایند جامعه پذیری انجام می دهند. علاوه بر
والدین ، سازمانها و مراکز مختلفی نیز وجود دارند که نقش مهمی در امر جامعه پذیری
کودکان بر عهده دارند . این مراکز شامل مدرسه و آموزشگاه می باشند .
به
طور معمول، کودکان در ایران در سن هفت سالگی به صورت رسمی تحصیلات خود را آغاز می
کنند ؛ البته برخی از کودکان پیش از مدرسه به کودکستان و مهد کودک رفته و در آنجا
تجاربی کسب می کنند . برای مثال، بازی با کودکان دیگر، رقابت با آنها ، همکاری و … .
نقش
مدرسه علاوه بر اجتماعی کردن کودکان، در سایر عوامل نیز می باشد . سوالی که پیش می
آید، این است که مدرسه به چه شکلی در نحوه رفتار کودکان تأثیر دارد ؟
کودکان،
سالیان زیادی را در مدرسه می گذرانند و تجارب مختلفی کسب می کنند . سنین مدرسه،
سنینی است که به عنوان دوره های انتقالی محسوب می گردند . برای مثال از دوره
دبستان به راهنمایی ، از دوره راهنمایی به دبیرستان و الی آخر . بنابراین دوران
مدرسه ، دوران شخصیت ساز زندگی انسان است و در نحوه رفتار افراد تأثیر بسزایی دارد .
مهمترین نقش مدرسه، اجتماعی کردن کودکان می باشد . علاوه
بر این ، مدارس عهده دار انتقال مهارتهای خاص به کودکان ، از قبیل خواندن ، نوشتن
و محاسبه کردن هستند .
از آنجا که معلمان با یکدیگر تفاوتهایی دارند و با وجود
این تفاوتها ، با کودکان تعامل دارند ، این تعامل نیز موجب تفاوتهای دیگری در
کودکان می گردد که تحت عنوان نحوه شکل گیری عواطف مورد بررسی قرار می گیرد .
به طور معمول ، کودکان ، هنگام ورود به دبستان ، اطلاعات کاملی در مورد مدرسه و وظایف آن نداشته و اطلاعات آنها کلی می باشد ؛ البته کودکان این آگاهی را از تجارب قبلی خود و والدین کسب نموده اند ، در نتیجه ، با شکلی از ترس و ابهام به مدرسه وارد می شوند ، که این حالت طبیعی است .
کودک به مرور با عوامل مدرسه که همان مربیان و معلمان هستند ، برخورد می کند و عواطف و تجارب مختلف در وی شکل می گیرد .
به طور
کلی ، معلمان به دو طیف مهربان و خشن تقسیم می شوند . چنانچه کودک در بدو ورود به
مدرسه با معلم مهربانی برخورد کند ، وی برخورد مناسبی با کودک دارد ، اشتباهات
کودک را نادیده می گیرد یا اصلاح می کند ، کارهای خوب کودک را تشویق می کند و در
نتیجه ، موجب علاقه کودک به مدرسه و معلم می گردد .
معلم خشن دارای برخورد تند و خشونت آمیزی با کودک می باشد
، اشتباهات کودک را سرزنش می کند ، از تنبیه استفاده می کند و کودک را راهنمایی
نمی کند ، نتیجه این رفتارها، عدم علاقه و تنفر کودک نسبت به مدرسه و معلم است .
ما این موارد را تحت عنوان ” عواطف مختلف ” بررسی خواهیم
کرد که به سه دسته تقسیم می شوند : عاطفه درسی ، عاطفه آموزشگاهی و مفهوم خود
تحصیلی .
نقش مربیان در تشخیص تفاوتهای فردی (2)
بحث این بخش ، ادامه مباحث گذشته ، پیرامون نقش مربیان در تشخیص تفاوتهای فردی است . ما در این مبحث ، در رابطه با عاطفه درسی ، عاطفه آموزشگاهی ، مفهوم خود تحصیلی و درماندگی آموخته شده ، مطالبی را بیان می کنیم .
در بحث گذشته ، توضیح دادیم که کودک با ورود به مدرسه ، فرایند خاصی را طی می کند و مهمترین عملکردی که انجام می دهد ، دریافت آموزش است . مربیان در قبال آموزش ، از او تکالیفی را انتظار دارند و کودک موظف به انجام آن تکالیف است ، پس از آن ، مربیان تکالیف وی را مورد ارزیابی قرار داده و علاوه بر معلم ، افراد دیگری نیز در این جریان دخالت دارند . کودک در این فرایند ، ارزیابی عملکرد خود را بدست می آورد . چنانچه معلمان ، عملکرهای کودک را بپذیرند ، این رفتارها موجب شکل گیری عاطفه مثبت در وی می شود ، در غیر این صورت ، چنانچه رفتار وی مورد تأئید قرار نگیرد ، کار او را پس دهند و وی را مورد سرزنش قرار دهند ، سبب تشکیل عاطفه منفی در وی می گردند ، در نتیجه ، خود کودک نیز چنین ارزیابی از رفتارها و عملکردهای خویش انجام می دهد و این فرایند ، سبب شکل گیری عواطف مثبت و منفی در وی می شود .
منظور از عاطفه درسی ، تمامی احساسات مثبت و یا منفی دانش آموز نسبت به یک درس خاص است که به تدریج و در طی سالهای مختلف تحصیلی شکل می گیرد . عاطفه آموزشگاهی هم به تدریج و بر اساس آن شکل می گیرد که منظور از آن ، احساس مثبت یا منفی فرد نسبت به کل آموزشگاه است. به طور مثال ، چنانچه معلمان نتوانند به خوبی درس ریاضیات را به دانش آموز آموزش بدهند، دانش آموز در آن درس شکست می خورد ، در نتیجه ، عاطفه منفی نسبت به درس ریاضی در وی ایجاد می شود و کم کم از آن درس فرار می کند .
اگر در طی دوران تحصیل ، عواطف مثبت یا منفی نسبت به یک یا چند درس در فرد شکل بگیرد ، این عاطفه نسبت به آموزشگاه نیز گسترش می یابد .
در نهایت با ادامه این عواطف نسبت به آموزشگاه در طول سالهای متمادی، فرد در مورد تواناییهای خود نیز به نتیجه خاصی می رسد و مفهوم خود تحصیلی وی تحت تأثیر قرار می گیرد . برای مثال، از خود می پرسد : توانایی من در تحصیل به چه شکلی است ؟ آیا توانایی ادامه تحصیل را دارم ؟ این نوع احساسات مثبت و منفی نسبت به تواناییهای فرد ، مفهوم ” خود تحصیلی ” نامیده می شود .
تفاوت مفهوم خود تحصیلی با عاطفه درسی و آموزشگاهی ، در این است که در این دو مفهوم، علت بیرونی است، در حالی که در مفهوم ” خود تحصیلی “، علت درونی شده است.
بنابراین ، چنانچه عواطف مثبت شکل بگیرد، دانش آموز به درس علاقه پیدا می کند و بدون اصرار دیگران خود خواستار درس خواندن می شود، اما با شکل گیری عواطف منفی، همیشه نیاز به صرف انرژی و تلاش بسیاری به منظور از بین بردن این عاطفه و ایجاد علاقه در وی می باشد .
آنچه در اینجا خطرناک است، عواطف منفی می باشد که چنانچه ادامه یابند، به خود تحصیلی منفی منجر خواهند شد و در نهایت، به حالتی به نام درماندگی آموخته شده منجر می گردند. منظور از درماندگی آموخته شده، این است که فرد ، نتیجه کار خود را بی ارتباط با موفقیت و شکست می داند ، احساس می کند که تلاش او بیهوده خواهد بود و توانایی انجام کاری را نخواهد داشت . برای مثال من که توانایی ندارم ، چرا تلاش کنم ؟!
این نوع مسائل ، در نهایت منجربه شکست تحصیلی می شوند.
آشنایی با مراکز تشخیص تفاوتهای کودکان و آزمونهای تشخیصی (1)
بحث این بخش ، در مورد آشنایی با مراکز تشخیص تفاوتهای کودکان ، آزمونهای تشخیصی و هدایت کودکان بر اساس تفاوتهای فردی و استعدادهای آنها می باشد . ما در این مبحث در مورد مراکز حرفه ای و غیر حرفه ای بحث می کنیم .
در مباحث گذشته پیرامون موضوعات مختلف صحبت شد . تعریف تفاوتهای فردی ، انواع تفاوتهای فردی ، روشهای تشخیص علمی یا غیر علمی آنها و تأثیر آنها در هوش ، استعداد و رفتار افراد ارائه شد . چنانچه بخواهیم به تفاوتهای مختلف پی ببریم و افراد مختلف را از جوانب مختلف متمایز کنیم ، چه کسانی می توانند به ما کمک نمایند ؟ چه مراکزی توانایی تشخیص تفاوتهای درون فردی و بین فردی را دارند ؟
یکی از مراکز فوق ، مراکز مشاوره است که می تواند به مادر تشخیص تفاوتها کمک کند .
همانطور
که در مباحث گذشته بیان شد ، شناسایی تفاوتهای فردی به دو روش علمی و غیر علمی
صورت می گیرد ، پس مراکز مشاوره را نیز به دو دسته حرفه ای و غیر حرفه ای تقسیم
بندی می کنند .
مراکز مشاوره حرفه ای ، مراکزی هستند که افراد ذی صلاح و
تحصیلکرده در مدارج عالی و علمی مربوطه ، به تشخیص و مطالعه تفاوتهای فردی به صورت
علمی می پردازند ، مثل مراکز مشاوره دانشگاهی .
مراکز مشاوره غیر حرفه ای ، مراکزی هستند که افراد ،
صلاحیت لازم برای این کار را ندارند . آنها مدرک تحصیلی معتبری ندارند و از شخصیت
مناسب و شایسته ای جهت مطالعه تفاوتهای فردی برخوردار نیستند ، اما بنا به دلایل
مختلف ، به این امر مبادرت می ورزند .
مراکز مشاوره حرفه ای ،
به مراکز دولتی و خصوصی تقسیم می شود ؛ البته مراکز خصوصی نیز تحت نظر دولت می
باشند . در مراکز حرفه ای خصوصی ، افرادی به عنوان مشاور ، شاغل هستند که حداقل
دارای مدرک لیسانس معتبر از یکی از دانشگاههای دولتی و مراکز مورد تأئید وزارت
علوم می باشند . این مراکز با مجوز رسمی ، تحت نظر سازمان بهزیستی یا شورای جوانان
فعالیت می کنند . افراد لیسانسه ای که در این مراکز مشاوره می کنند ، تحت نظر فوق لیسانس یا
دکترای روانشناسی فعالیت می نمایند .
مراکز
غیر حرفه ای ، مراکزی هستند که افراد در آنجا تحصیلات دانشگاهی ندارند یا مدارک
تحصیلی آنها در این زمینه نیست ، ولی به امر مشاوره می پردازند . به طور معمول در
این مراکز ، افراد فالگیر ، کف بین و پیشگو هستند یا با ارائه یک تست پیش پا
افتاده و غیر معتبر ، شخصیت افراد را ارزیابی نموده و نمی توانند به تفاوتهای فردی
آنها پی ببرند .
در صورتی که ما در مراکز حرفه ای مثل مراکز مشاوره دانشگاهها ، هسته های مشاوره آموزش و پرورش ، تیمی متشکل از معلمان و مشاوران ، متخصصان چشم پزشکی ، شنوایی سنج ، روانپزشکان ، پزشکان ، رواندرمانگران ، روانشناسان داریم .
شیوه
های مطلوب کار با دانش آموزان ضعیف
به نام خدا
شیوههای مطلوب کار
با دانش آموزان ضعیف:
هر معلم وظیفه شناس
برخود واجب میداند که شاگردان خود را از جنبههای مختلف بشناسد تا از هر یک
رفتاری مطابق با توانائیاش انتظار داشته باشد خداوند که اولین معلم است از بنده
خود کاری بیش از وسع و توانائیاش نخواسته است.
«لا نکلف نفساً الا
وسعها» (52- انعام)
معلم برای آنکه
بتواند این نقش را به نحو شایستهای انجام دهد، باید هر یک از دانشآموزان را
بشناسد. مراد از شناخت دانشآموزان کسب آگاهیهای لازم در مورد جنبههای مختلف
رفتار و ویژگیهای آنان است زیرا هر نوع تصمیمگیری آگاهانه از طرف معلم برای
برنامهریزی فعالیتهای درسی مستلزم این شناخت است.
علت بروز ضعف در
موقعیتهای یادگیری چیست؟
تفاوتهای فردی بر
دوگونهاند:
1. تفاوتهای بین فردی 2. تفاوتهای درون فردی
دانشآموزان نه تنها
از لحاظ مشخصات ظاهری با یکدیگر تفاوت دارند بلکه از نظر خصوصیات اخلاقی، هوشی و
روانی نیز با یکدیگر متفاوتند. بنابراین اگر بخواهیم تمام شاگردان این کلاس را با
یک روش و به یک اندازه معین آموزش دهیم و انتظار داشته باشیم که تمام آنان مطالب
را یکسان یاد بگیرند مثل این است که به پای همه شاگران کفشهای به یک اندازه یکسان
بپوشانیم و پاهایشان بدون هیچگونه ناراحتی به رشد طبیعی خود ادامه دهند.
در احادیث آماده
است:«الناس معادن لمعادن الذهب و الفضه» مردم معدنهایی هستند همچون طلا و نقره.
ناتوانیهای یادگیری
را به صورت زیر طبقهبندی میکنند:
1. مشکلات سخن گفتن
2. مشکلات نوشتن
(نارسانویسی)
3. مشکلات خواندن
4. مشکلات در توانائیهای
بینایی و شنوایی
5. ناتوانی در ریاضیات
عواملی که سبب
ناتوانی در یادگیری دانش آموز شدهاند به 3 دسته تقسیم میشوند:
الف. عوامل جسمانی
مانند نقص بینایی و شنوایی، سوء تغذیه و ضربههای مغزی
ب. عوامل محیطی مانند
تجارب تلخ و ناگهانی، مشکلات خانوادگی، غیبتهای طولانی از مدرسه
ج. عواملی
که ریشه مشخص جسمانی یا محیطی ندارند، مانند اشکال در بینایی و شنوایی، اشکال
حافظه، ترکیب کردن و به هم آمیختن صداها برای ادای کلمات
بیتوجهی به دانشآموزان
ضعیف و ایجاد زمینهبرای تکرار پایه آنها گناهی نابخشودنی است.
برخی از مشخصات دانشآموزان
ضعیف:
1.در درک مفاهیم و
یادگیری مطلب، کندتر از متوسط کلاس هستند.
2.قدرت تعمیم مسائل
آموخته شده را ندارند.
3.برای یادگیری به
تمرینهای بیشتری نیاز دارند.
4.از عقل و درایت خود
کمتر بهره میبرند.
5.دامنه معلومات عمومی
آنها محدود است.
6.کمتر سوال میکنند.
7.اغلب در انجام تکالیف
و حل تمرینها دارای مشکل هستند.
8.در مباحثات علمی کمتر
اظهار نظر میکنند.
9.در تشخیص روابط
پیچیده، ضعیفند.
در برخورد با دانشآموزان
ضعیف چه کنیم؟
1. فعالیتهای عملی در
آغاز سال تحصیلی: ارزشیابی تشخیصی 1. به منظور قراردادن دانشآموز در مناسبترنی
نقطه آغاز درس 2. به منظور کشف علل نارسائیهای دانشآموز در کار یادگیری
2. ارتباط با اولیاء،
مدیر، مربیان، معلمان راهنما و مسئولان امر (همیاری خانواده به منظور موفقیت در
تداوم کار دانشآموز و توجیه والدین بسیار مفید است)
3. کاربرد الگوهای نوین
آموزش: موثر بودن هر الگو تدریس به میزان اشتغال دانشآموزان با فرصتهای یادگیری
بستگی دارد. تداوم هر روزه یک روش تدریس یکسان غالباً موجب خستگی فراوان میشود.
«افزایش فرصتهای یادگیری رمز موفقیت معلم در جریان تدریس است»
4. برقراری روابط عاطفی
مطلوب: از دادن لقبهای ناخوشایند خصوصاً آنهایی که جنبه منفی دارند مانند کند ذهن،
عقب مانده، ضعیف و ... جز ضرر و سرشکستگی برای دانشآموز و خانواده حاصلی در
برنخواهد داشت، روابط عاطفی ایجاد محیطی فعال و سالم در کلاس درس بسیار حائز اهمیت
است.
5. توجه ویژه به مشکلات
بینایی، شنوائی و تغذیه دانشآموزان : در مورد نقص شنوایی و بینایی دانشآموز
جایگزینی صحیح دانشآموز در کلاس درس باید مورد توجه معلم باشد. تغذیه رایگان تا
حدودی موثر است.
6. پرورش مهارتهای گوش
دادن، سخن گفتن
و برقراری ارتباط
7. فعالیتهای عملی در
جریان تدریس: عمومیت دادن مفاهیم، توجه به ارتباط میان مفاهیم درس و پرهیز از
ارائه گسیخته مطالب، کاربرد روش حداقل فرصت یادگیری در طول تدریس:
1. توضیح توسط معلم 2.
تکرار مطلب توسط دانشآموز برجسته کلاس 3. تائید و تکرار مطلب دانشآموز توسط معلم
4. تکرار مطلب توسط دانشآموز ضعیف، پس از توضیح معلم.
ایجاد تنوع و نوآوری
در انجام تکرار و تمرینها، ایجاد تنوع و دگرگونی در شیوههای پرسش و پاسخ، تقوی و
گفتگو در کلاس، کاربرد مهارت تشویق مناسب در ضمن تدریس ، توجه به ارزشیابیهای
مناسب تشخیصی، مرحلهای و پایانی در تدریس.
در پایان از معلم
انتظار میرود:
1. با انجام آزمونهای
تشخیصی در آغاز سال تحصیلی وضعیت دانش پایه این دانشآموزان را مشخص کنند.
2. نتایج آزمونها را
سریعاً مورد بررسی قرار داده و با روش صحیح به رفع اشکالات دانشآموز اقدام نمایند.
3. همواره نوعی تشویق
مرحلهای جهت این دانشآموزان در نظر بگیرند.
4. پیشرفت دانشآموز
ضعیف را نسبت به خود او مورد بررسی و تشویق مناسب قرار دهند.
5. تکالیف مناسب با
نیازمندیهای دانشآموزان ضعیف طراحی نمایند.
6. اعتماد به نفس این
دسته از دانشآموزان را با روشهای مختلف افزایش دهند.
7. با خانواده، مربیان و
معلمان پایههای قبلی دانشآموزان به منظور کسب همیاریهای لازم ارتباطی شایسته
برقرار سازند.
8. بیشتر توجه خود را
معطوف به نقاط و توانمندیهای مثبت دانشآموز نموده و از توجه وافر به ضعفها و
ناتوانیهای وی بپرهیزد.
9. ترس از شکست و
ناامیدی را دردانشآموزان ضعیف کاهش دهند.
10. هرگز زمینهای برای
اضطراب و تشویش و به خصوص خجالت زدگی آنها فراهم ننمایند.
11. از دانشآموزان ضعیف
که از نظر عاطفی بسیار آسیب پذیر هستند توقع همکاری در حد توان آنها داشته باشند.
12. ساختار آموزشی متنوع
و انعطاف پذیر شامل مطالعات مستقل، کارگروهی و ... تدارک
ببینید و این گروه از دانشآموزان مسئولیتهای متناسب با توانمندیهایشان ارائه
نمایند.
13. همواره موقعیتهای
موفقیتآمیز را برای دانشآموزان ضعیف فراهم کنند.
14. خشنودی خاطر خود را
نسبت به پیشرفت اینگونه فراگیران ابراز نمایند.
15. توانائی برقراری
ارتباط موثر از طریق فرصیت اظهار نظر در جمع و ... در آنها به وجود آورند.
16. همواره شناخت مناسبی
در رابطه با مشکلات اینگونه فراگیران پیدا کنند.
17. در بهبود روابط میان
معلم و شاگرد بکوشند و فواصل را کاهش دهند.
18. نگرش خود را نسبت به
شاگردان ضعیف مثبت نموده و آنها را به عنوان انسانهایی توانمند و دارای توان
پیشرفت در نظر آورند.
19. به منظور درک بهتر
مفاهیم توسط دانشآموزان ضعیف، مطالب آموزشی را به موقعیتهای مختلف زندگی تعمیم
دهند.
20. با ایجاد تنوع و نوعآوری
در شیوههای پرسش و پاسخ و فراهیم ساختن فرصتهای تفکر فعالیت یادگیری را برای دانشآموزان
ضعیف آسان سازند.
21. از روش حداقل فرصت
یادگیری در کلاس بهره برده و اعتماد به نفس دانشآموزان ضعیف را در یادگیری افزایش
دهند.
بگذاریم تا دانش
آموزان خود وسیله بسازند، آزمایش کنند، تحقیق کنند، گزارش دهند و در یادگیری فعال
باشند
.
نتیجهگیری
یادگیرندگان مختلف با سرعتهای متفاوت میآموزند. روش آموزش معلّم باید به گونهای طرحریزی شود که دانشآموزان بتوانند با سرعت متناسب با تواناییهای خود پیش بروند. بعضی از یادگیرندگان نیاز به توجه و کمک بیشتری از سوی معلّم دارند و لازم است تکالیف و تمرینهای بیشتری انجام دهند تا به هدفهای آموزشی درس مسلط گردند، در حالی که برخی از آنها با اندک راهنمایی میتوانند راه خود را بیابند و سریعاً به مقصد برسند. معلّم باید در اجرای روشهای آموزشی خود تفاوتهای فردی دانشآموزان را در توانایی و سرعت یادگیری در نظر گیرد و فنون آموزشی متناسب با آنها را مورد استفاده قرار دهد بنابراین وجود تفاوتهای فردی ایجاب میکند که در مورد هر کسی از روشی مناسب با روحیه او استفاده شود و اگر روشی درباره فردی یا افرادی کارساز بود آن را به همه با خصوصیاتی متفاوت تعمیم نداد و از برخوردهای کلیشهای در تعلیم و تربیت پرهیز کرد.
توجه به تفاوتهای فرد باعث کشف استعدادهای نهفته دانش آموزان می شود .
توجه به تفاوتهای فردی باعث تامین نیازهای روانی ، اجتماعی ، شناختی و شغلی دانش آموزان می گردد .
توجه به تفاوتهای درون فردی بیش از توجه به تفاوتهای بین فردی اهمیت دارد.
تامین نیازهای روانی دانش آموزان مقدم بر تامین نیازهای یادگیری آنهاست.
خانواده ها از نظر سطح سواد ، وضع اقتصادی ، طبقه اجتماعی ، سن ، تعداد فرزندان ، نگرش به تحصیل ، یکسان نیستند و هر یک از این عوامل در تامین نیازها موثرند.
توجه به تفاوتهای فردی باعث تسهیل فرایند یاددهی – یادگیری می شود .
توجه به تفاوتهای فردی باعث می شود معلمان از هر دانش آموزی در حد توانایی او انتظار داشته باشند و از مقایسه دانش آموزان با یکدیگر پرهیز کنند .
توجه به تفاوتهای فردی باعث رغبت به یادگیری ، ادامه رغبت و بهبود آموزش می شود .
توجه به تفاوتهای فردی باعث رشد شناختی (حافظه ، هوش ، تفکر، استدلال ، استعداد ، زبان ، خلاقیت ، احساس و ادراک ) دانش آموزان می شود .
توجه به تفاوتهای فردی ، انعطاف پذیری معلم را در کلاس افزایش می دهد .
منابع :
1. ماهنامه پرورشی وزارت آموزش و پرورش ، تربیت ، سال 23 ، شماره 9 ، شهریور 88
2. persianblog .ir. bayannikoo
3. ir .irna. ww
4. www.daneshnameh.roshd.ir
5. com.ettelaat
6. www2.irib.ir/amouzesh
7. Daneshnameh.roshd.ir
[1][4] www.daneshnameh.roshd.ir
* محقق [ منبع موفق ] در این زمینه پرسشنامه ای را تهیه کرده و در اختیار دانش آموزان قرار داده و گزینه های اول تا هفتم را نتیجه گرفته است
[2][5] ماهنامه پرورشی وزارت آموزش و پرورش ، تربیت
[3][6] com.ettelaat
[4][7] www2.irib.ir/amouzesh
[5][8] Daneshnameh.roshd.ir
[6][9] www2.irib.ir/amouzesh
[7][10] Ettelaat.com
* مصاحبه با مربیان و معلمان و مشاهده رفتارها ونتایج یادگیری دانش آموزان مؤید نکات فوق بود هاست.